کد مطلب:252502 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

تحلیل موضع منفی گرایانه امام در مقابل حوادث و رویدادها
امام هادی (ع) در طول 14 سال و اندی خلافت متوكل و همچنین عصر منتصر و مستعین و مقداری هم از دوران معتنر در سامراء بود تا اینكه در سال 254 به شهادت رسید.

اما در رابطه با موضع و ارتباط امام با خلفاء عوامل زیر آن را توضیح می دهد:

1- ضعف قدرت خلافت و سقوط عظمت آن از نظر مردم و خروج كارها از مسیر خلافت و چرخش امور به دست تركان و موالی كه به شدت از اسلام و خدا دور و قادر به عزل و نصب خلیفه بودند. جز



[ صفحه 242]



متوكل كه توانست تا حدودی از چنگ این اسارت رهیده و به كارهای اجتماعی پردازد و به مدت زیادی در پست خلافت سلطنت كند. خلفای دیگر پس از متوكل بیش از حد در عیاشی و عدم توجه به مسائل اجتماعی غوطه ور و سرگرم خوشگذرانی بودند و احساس درك كافی نسبت به امور اجتماعی را نداشتند تا به امام توجهی و یا با او رابطه ائی داشته باشند جز همان نحوه برخوردهای عمومی كه اسلافشان ترسیم كرده بودند، عكس العمل دیگری نداشتند.

2- متوكل در خصومت و اسلام ستیزی به معنای دشمنی با امامت شیعه زیاده روی بسیار نمود یكی از اعمال ننگینی وی جلب و انتقال امام به سامراء به منظور كنترل شدید امام و آگاهی از تمامی رفتار و كردار آن حضرت بود، و این نیز خود یكی از عوامل كناره گیری بیشتر امام از دستگاه و اخفای اعمال و رفتار خود می باشد مضافا اینكه همین سكوت، نوعی ابراز مخالفت به شیوه ستمگرانه خلفاء بود. در عصر منتصر اوضاع سیاسی مقداری تفاوت داشت نامبرده با اهل بیت مدارا و با یاران امام به خشونت رفتار نمی كرد مگر در مواردی كه شیوه كلی برای حراست خلافت عباسی ایجاب می كرد، این برخورد ملایم سبب كاهش ضرر ناشی از نهضت علویان بود.

3- احساس مسئولیت ویژه متوكل در برابر امام چرا كه او رهبر شیعه را از موطن خویش آواره و انسجام و حیات سیاسی و معنوی امام را از هم گسیخته بود، متوكل علیرغم میل باطنی خود به امام احترام می گذاشت و علت توجیهی آن احساس گناهی بود كه متوكل در قبال امام داشت زیرا امام را از كانون تلاشهای سیاسی و تبلیغی



[ صفحه 243]



مدینه دور و در كنار خود آورده بود و شاید یكی از علل حضور مكرر امام در دربار و احضار او به مجالس متوكل ترس رژیم خلافت از تماسها و اعمال انقلابی امام بوده است.

شیوه منفی گرایی امام نسبت به حوادث سیاسی ناشی از فساد اداری و اجتماعی و سیاسی رژیم حاكم بود، امام با دستگاه حكومت تماسی نداشت و از افرادی هم نبود كه بخواهد در این دوره ی انحراف آمیز حكومت را بدست بگیرد و مضافا اینكه اگر باطنا هم چنین قصدی داشت، شدیدا تحت نظارت و كنترل بود، به گونه ایی كه تمام اعمال و گفتار امام سانسور می شد، در چنین شرایطی امام از نظر سیاسی یك فرد معمولی از امت اسلامی محسوب می شود كه تكلیف الهی او صرفا در كادر وظیفه دینی و رهبری و هدایت پیروان و دوستان خود خلاصه می گردد.

در این شرایط، امام فتوی می دهد و گهگاه به پرسشهائی كه از آن حضرت می شود كه آن هم به شرطی كه صلاح بداند پاسخ می گوید و نیز بدیهی است كه ماجراجویان سیاسی درباره تاكتیك و شیوه سیاسی از امام پرسش یا مشورت نمی كنند، تا طبق نظر امام وارد عمل شوند از طرفی یاران امام صاحب آگاهی و بینش بوده و از امام عقاید سیاسی خود را جویا می شدند و حضرت هم صلاح می دید و به آنها پاسخ می داد.

برخی از اصحاب امام و نیز دشمنان و مورخین آن عصر، قادر به درك مقاصد امام بودند چرا كه او وجودی متصل به پیغمبر و نمونه ایی از تمامی برنامه های صحیح اسلام است.



[ صفحه 244]



نظر امام در مورد تهاجم و تخریب مرقد مطهر حسین (ع) و ممانعت از زیارت عاشقان سیدالشهداء و عزل و نصب هایی كه بدست خلفاء و وزراء و سران صورت می گرفت و یا فعالیت مذبوحانه خوارج در گوشه و كنار كشور اسلامی، منفی و از موضع شدید مخالفت بود.

اما آنچه از تاریخ برمی آید اینكه عقیده امام در مورد جنگهای مسلمین با بیگانگان در چارچوب مقررات اسلامی مثبت و موافق بوده است اما به شرط آن كه جهاد همچون زمان رسول خدا باشد كه در این صورت امام خود از پیشگامان آن به شمار می رفت. ولی قبلا یادآور شدیم كه در عصر امام اندیشه جهاد در اواخر به شكل تجارت و رهگذری برای سودیابی درآمده بود، بنابراین اینگونه جهاد نیز مورد تائید امام نبوده است، و ثروتهای به غنیمت گرفته شده در راه مصالح مذهبی و ملی مصروف نمی شد، بلكه اكثرا در تحكیم رژیم به كار می رفت تنها چیزی كه مورد تائید امام قرار می گرفت مسأله سقوط منطقه كفر بدست مسلمانان و ورود آنها تحت لوای اسلام و رهایی آنان از زیر بار كفر و الحاد می باشد.